، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

مبیناجان

اولین گوشواره مبینا

1390/2/11 13:21
نویسنده : مامانی
182 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

من دخمل مبینا در سن دو و نیم ماهگی هستم . اون روز مامانی و بابایی و من سه تایی باهم رفیتم پیش خانم دکتر برای کنترل تو راه مامانی و بابایی همش باهم حرف می زدن و می گفتن که به خانم دکتر بگیم گوشاشم سوراخ کنه ، من نمی دونستم مامانی و بابایی راجع به چی باهم صحبت می کردن وقتی رفتیم پیش خانم دکتر بعد از معاینه کردن خانم دکتر با یک چیزی که بهش خودکار می گفتن رو گوشام علامت گذاشت بعد یک چیزی رو که شفاف بود و برق میزد که بهش آدم بزرگا گوشواره می گفتن گذاشت تو یک دستگاه تفنگ مانند بعد یک خانمی که پیش خانم دکتر کار می کرد من و بغل کرد و کلی باهام خوش وبش کرد و نشوند تو بغلش و سرم و گرفت بعد خانم دکتر اون تفنگه رو گذاشت روی گوشم و بهش شلیک کرد خیلی دردم گرفته بود و محکم گریه می کردم طوری که برای اولین بار از چشمم آب می اومد. بعدش مامانی اومد و بغلم کرد و کلی قربون صدقم رفت و چند تا از اون بوسای گنده و آبدار نثار من کرد. آخه من بوسای مامانی رو خیلی دوست دارم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مبیناجان می باشد