سه روز تعطيل
سلام
بعد از سه روز تعطيلي بالاخره امروز به مهد كودك رفتم. آخه اين سه روز زياد بهم خوش نگذشت فقط روز جمعه كه با ماماني رفته بوديم خونه ماماجون بهم خوش گذشت و تا عصر تو حياط مامان جون اينا بازي كردم عصر هم كه تو تراس مامان جون اينا بغل بابايي نشسته بودم، از بس خسته بودم همون جوري تو بغل بابايي نشسته خوابم برد. صبح هم كه از خواب بيدار شدم ديدم كه تو خونه خودمون هستم .
دور روز بقيه رو هم تو بالكن كوچولوي خونمون كه من بهش حياط ميگم بازي كردم و همش به ماماني ميگفتم بريم خونه مامان جون .راستي يكشنبه رو هم ماماجون خونه ما بود.
راستي امروز روز تولد منه ولي ما بخاطر صبورا و سميرا (دخترخالههام) كه امتحان دارند جشن تولدم رو نگه داشتيم براي روز پدر تا روز پدر و تولدم رو باهم خونه ما جشن بگيريم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی