نامه اي به دخترم
فرزند دلبندم،
سلامي دلپذيرتر از نسيم بهاري و خوشبوتر از گلهاي کوهساري و گرمتر از چشمه خورشيد و روشنتر از سپيدهدمان به تو تقديم ميدارم؛ سلامي برخاسته از پرده جان، سلامي پرورده شور و اشتياق.
گرامي فرزندم،
اي شکوفه آرزو و بهار اميدم، اميد آن دارم که چون باد هميشه تکاپوگر و چون برق، همواره ظلمتشکاف و چون مهر، هميشه پرتوافشان و چون بدر، هماره شبزندهدار و چون شباهنگ همهشب سحرخيز باشي.
اکنون در گوشه اي نشسته و با نگاهی پرامید و دلی لرزان فردایی را مینگرم که تو در آن ایستاده ای! برای تو مینویسم فرزندم! مینویسم که بماند.
نمیدانم این نامه را کی میخوانی، ده سال بعد، بيست سال بعد، سي سال بعد یا...
شايد نوشتن نامه براي تو عجيب باشد چون نامه زماني به كار ميآيد كه ميان دونفر فاصله مكاني باشد درحالي كه من و تو در كنار هميم . اما آنچه مرا به نوشتن نامه وا مي دارد فاصله زماني است نه فاصله مكاني چون تو اكنون كوچكتر از آني كه بتواني حرفهاي مرا درك كني ، سالهاي زيادي بايد بگذرد تا تو گفته هاي مرا درك كني و شايد آن زمان من نباشم. اميدوارم نامه ام از اين راه دور به تو برسد و تو آن را برداري و به گوشه اي بروي و آن را بخواني و درمورد آن فكر كني.
فرزند آسماني ام، زير باران راه رفتن، به باران نگاه كردن، روي برف قدم زدن، گل خريدن و هديه دادن همه اينها براي تو چه مفهومي دارد؟
ميداني عزيزكم، براي من تمامي اينها و خيلي چيزهاي ديگر مفهوم عشق، محبت، دوست داشتن و...را دارد. چند سالي است مد شده روز 14 فوريه را جشن ميگيرند. شايد در زمان تو اين روز اهميتي به اندازه شب يلدا داشته باشد. اين روز كه به آن والنتاين ميگويند روز پر جنب و جوشي است براي خيليها، نميدانم فلسفه اين روز چيست؟ آدمهايي كه منتظر ميمانند تا يك روز برسد و به يكديگر بگويند؛ دوستت دارم. دنياي غريبي است و روزگار روزگار عجيبي. مردم سرزمين من مردم سرزمين آبيها هستند. به نظرت كساني كه همچون آسمان آبي هستند ميتوانند براي محبت كردن فقط منتظر يك روز بمانند ؟ آسمان بيدريغ و بدون هيچ چشمداشتي محبت خود را نثار آدمها ميكند، مردم من هم روزگاري چنين بودند و هستند اما نميدانم در روزگار تو نيز چنين خواهد بود؟
فرزندم مانند آسمان آبي باش و بدون هيچ توقعي محبت خود را نثار ديگران كن و آن را به فرزندانت نيز بياموز
ميداني كوچولوي عزيز من؛ من هم مانند هر پدر و مادري آرزو دارم كه روزگارت به خوشي وخوشبختي بگذرد.من و پدرت اميدواريم كه در زندگيت موفق باشي و به مدارج عالي دست يابي و درزندگي به هرچه دوست داري برسي.
نور چشمم ، اميدوارم در زندگي طوري رفتار كني كه من و پدرت هميشه به تو افتخار كنيم.
عزیزتر از جانم , انشاء الله که همیشه سلامت باشی.
عاشق همیشگی تو
مامان
من به تو زندگي را هديه كردم، اما نميتوانم به جاي تو زندگي كنم.
من ميتوانم نكاتي را به تو بياموزم، اما نميتوانم تو را مجبور به آموختن كنم.
ميتوانم مسير زندگي را به تو نشان دهم، اما قادر نيستم تو را به مقصد برسانم.
من ميتوانم درست و غلط را به تو نشان دهم، اما هيچ وقت نخواهم توانست به جاي تو تصميم بگيرم.
من ميتوانم لباسهاي زيبا بر تن تو بپوشانم، اما درون زيبايت را نميتوانم به راحتي بسازم.
من به تو پند و اندرز ميدهم، اما نميتوانم به جاي تو آنها را بپذيرم.
من به تو ياد خواهم داد كه ببخشي، اما شايد نتوانم مانع خودخواهي تو باشم.
من درباره دوستانت تو را نصيحت ميكنم، اما نميتوانم به جاي تو آنها را انتخاب كنم.
من ميتوانم در مورد اهداف قشنگ زندگي با تو صحبت كنم، اما هرگز نخواهم توانست به جاي تو به آنها دست يابم.
من به تو مهرباني را ميآموزم، اما مجبورت نميكنم بخشنده و مهربان باشي.
من عاشقانه تو را كه فرزندم هستي دوست دارم، اما نميدانم ميتوانم خانوادهاي ايدهآل برايت فراهم كنم يا نه.
من برايت دعا ميكنم، اما نميدانم تا چه حد با خدا همراه ميشوي.
من بدون هيچ قيد و شرطي، هميشه عاشقت بوده، هستم و خواهم ماند ولي نميدانم تو تا چه حد ميتواني مرا دوست بداري؟