، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

مبیناجان

پارك نرفتن مبينا

1390/5/9 13:38
نویسنده : مامانی
283 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل مامان

اين جمعه 7/5/90 چون لوله آب مامان جون اينا تركيده بود نرفتيم خونشون براي همين تو خونه مونديم و كارهاي عقب مانده  و خونه تكوني كرديم   ظهر بعد از خوردن نهار هر كاري كرديم تا بخوابي و عصر ببريمت پارك      نخوابيدي براي همين به پيشنهاد بابايي قرارشد  دراز بكشيم و خودمون رو بزنيم به خواب تا تو بخوابي، خلاصه من و بابايي خوابمون برد ولي دريغ از يك چرت كوچولو از شما ، خلاصه عصري هواي پارك به سرت زد و همش گفتي بريم پارك ، بالاخره قرار شد بعد از دوش گرفتن بابايي  بريم پارك ولي بعد از اينكه بابايي از حموم بيرون اومد هر كاري كرديم تا حاضربشي و بريم پارك ، سوار دوچرخت شدي ز     و گفتي نمي خوام برم پارك ز  خلاصه بعد از نيم ساعت بعداز كلي بهونه گيري طوري خوابيدي كه انگار بيهوش شده بوديز

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مبیناجان می باشد